- تسعیر کردن
- نرخ گذاشتن تعیین بها کردن، تبدیل کردن پول کشوری بپول کشور دیگر
معنی تسعیر کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رام کردن مطیع کردن، مقهور کردن، بدست آوردن تصرف کردن
دگرگون شدن
نگاشتن، نوشتن
پیروی کردن، فرمان بردن
هناییدن
نوشتن نگاشتن
ترمینیدن خوار شمردن هاژیدن خوار کردنخوار داشتنخرد شمردن پست کردن: (هیچکس را تحقیرمکنید)
بی حس کردن سست کردن اندام و جز آن
چاره کردن
پاک کردنپاکیزه ساختن شستن
هموار کردن (زمین و غیره) پهن کردن
ثابت و استوار کردن، حکم دادن، عهد کردن پیمان کردن، مهر کردن قباله
بپاکی یاد کردن خدای را، سبحان الله گفتن
دو رویی کردن، ربویدن، فریفتن
آسان کردن سهل ساختن
برابر کردن مساوی ساختن
وا گذار کردن سپردن
بدست آوردن مایع از بخار چیزی
سفرنگیدن نیکژیدن گزارش کردن بیان کردن شرح دادن، تشریح معنی و لفظ آیات قرآن
مانیدن کوتاهی کردن سستی ورزیدن، گناه کردن، خطای عمدی کردن
ارج نهادن اندازه کردن، تشویق کردن
توبیخ کردن مقابل تقدیر کردن
زیاد بعمل آوردن بسیار کردن افزودن
سود بردن، نفع بردن
کارگر شدن، کاری شدن، کار کردن هناییدن کارگر شدن سنهیدن کارگر شدن نفوذ کردن، ناشن گذاشتن اثر کردن
دیر کردن پرویشیدن درنگ کردن، به پس انداختن
ولخرجی کردن، اسراف کردن، گزاف خرج کردن
کسی را از شهر و دیاری وی راندن نفی بلد کردن
Ferment
Scorn, Flout, Humiliate
Construe, Interpret
Subvert, Undermine
Discriminate